جدول جو
جدول جو

معنی هام دین - جستجوی لغت در جدول جو

هام دین
هم دین، دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
تصویری از هام دین
تصویر هام دین
فرهنگ فارسی عمید
هام دین
همدین (صفت)
تصویری از هام دین
تصویر هام دین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کامدین
تصویر کامدین
(پسرانه)
خواسته دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هامین
تصویر هامین
(پسرانه)
تابستان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از هم دین
تصویر هم دین
دو یا چند تن که دارای یک کیش و آیین باشند، هم کیش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاک دین
تصویر پاک دین
کسی که دین و آیین راست و درست دارد، دین درست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یوم دین
تصویر یوم دین
روز قیامت، روزی که تمام مردگان به پا خیزند و به حساب اعمال آن ها رسیدگی شود، روز شمار، طامة الکبریٰ، یوم السبع، قارعه، یوم الحشر، یوم الحساب، روز درنگ، روز بازخوٰاست، نشور، فرجام گاه، رستاخیز، یوم النشور، روز جزا، یوم التّناد، یوم التلاقی، روز امید و بیم، روز پسین، رستخیز، روز رستاخیز، یوم الجمع، روز وانفسا، روز بازپرس، ستخیز، یوم القرار، یوم الدین
فرهنگ فارسی عمید
هر یک از پیروان بابک خرّمی رهبر ایرانی خرم دینان که قیام آنان علیه خلفای عباسی را رهبری کرد، کنایه از کسی که به محرّمات دینی بی اعتقاد یا بی توجه باشد، اباحتی
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ دَ)
زمین بی گیاه. (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (از المرصع). زمین قحطزده. (منتهی الارب). زمین مجدبه. (از المنجد) (از اقرب الموارد). زمین لم یزرع. (از المرصع).
لغت نامه دهخدا
(دِ)
ویلیام. باستان شناس انگلیسی که در لندن به دنیا آمد (1623-1551 میلادی). وی مؤلف کتاب کرگرافی بریتانیای بزرگ است
لغت نامه دهخدا
شهری است در ایالت متحدۀ آمریکا به ایالت نیوجرسی. 124500 تن سکنه دارد. و صنعت فلزکاری آن معروف است
لغت نامه دهخدا
دستور برزو قیام الدین که در سال 1636 میلادی نسخۀ بسیار خوبی از زرآتشت نامه را نوشته است و از روی همان نسخه زراتشت نامه بانگلیسی ترجمه شده است، (مزدیسنا ص 476)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دَ رَ)
دنیا. (المرصع) (المنجد) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(هَِ)
لقبی است که شعرای مصیبت سرای، حسین بن علی را دهند، لقبی که پیغامبر را دهند، لقبی که علی علیه السلام را دهند. (یادداشت مؤلف). شاه مردان. شاه نجف. شاه دلدل سوار، شاه زنبوران. امیر نحل. (مجموعۀ مترادفات ص 250)
لغت نامه دهخدا
دشت وسیعی است در مشرق آنورس به بلژیک دارای معادن زغال سنگ مهم
لغت نامه دهخدا
نام یکی از سرداران کفار هند که بمخالفت با شیرشاه (متوفی 952 هجری قمری) قیام کرد و بهمدستی سلهدی گروه بیشماری از مسلمانان از جمله احمدخان سور و سپاهیانش را کشتند و سرانجام در نبردی که با سپاه شیرشاه بفرماندهی رومی خان کرد کشته شد، رجوع به تاریخ شاهی ص 221 و 224 و 229 شود
لغت نامه دهخدا
مقابل بدزین (در صفت اسب)، (یاداشت مؤلف)، اسبی که هنگام زین گذاشتن و سوار شدن رام و نرم است:
رام زین و خوش عنان و کش خرام و تیزگام
شخ نورد و راه جوی و سیل بر و کوهکن،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ دُ نَ)
نام موضعی است در مصر. رجوع به معجم البلدان شود، جانوری است که با شیر (اسد) دشمنی میورزد. (از المرصع). و رجوع به زفره شود
لغت نامه دهخدا
(هََ)
هم کیش. هم آیین. هم مذهب. (یادداشت مؤلف) : قیصر جواب داد که ابرهه همدین ماست وما بر همدینان خویش سپاه نفرستیم. (تاریخ بلعمی).
از آن کاو نه همدین و همراه بود
زبان از ستودنش کوتاه بود.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
وزنی برابر بیست وپنج استار، (فرهنگ نظام)، رجوع به استار شود، ابن سینا در قانون نقل نموده که هامین پنج استار است و بیست درهم و چهار اوبولو، (از فرهنگ نظام)، وزنی معادل بیست وپنج استار و چهار اوبولو، (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(خُرْ رَ)
نام عقیدتی بوده است که بابک بر آن بوده. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به بابک خرم دین شود: بعد از آن حوشب دعوی نبوت کرد. چنان نمود که شریعت عقوبت است و راه خرم دینی آشکار کرد. (کتاب النقض ص 329)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم دینی
تصویر هم دینی
هم کیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هام گون
تصویر هام گون
همرنگ: از جمله هفتاد هزار اسپ هام گون رنگ هم بالا بودند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عامدین
تصویر عامدین
قصد کننده آهنگ کننده جمع عامدین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هام نشین
تصویر هام نشین
همنشین، همسر: (ایشان باهام سران وهام نشینان خود گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کام بین
تصویر کام بین
آنکه بکام خور رسیده کسی که بمراد خویش رسیده کامیاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علم دین
تصویر علم دین
دینشناسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم دین
تصویر هم دین
هم آئین، هم مذهب، هم کیش
فرهنگ لغت هوشیار
وزنی است برابربیست وپنج استار. توضیح ابن سینا درقانون هامین را معادل پنج استار وبیست درهم اوبو (ابولو) وچهارآورده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم چین
تصویر هم چین
همچنین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هامین
تصویر هامین
وزنی است برابر بیست و پنج استار
فرهنگ فارسی معین
غیرمتقی، ناپارسا، ناخداباور، هرهری مسلک
متضاد: متدین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع بخش بهنمیر بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
این طور، آن چنان، چنان
فرهنگ گویش مازندرانی
نامگذاری کردن، نامگذاری، نام گذاشتن
دیکشنری اردو به فارسی